کد مطلب:140535 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:138

واقعه شیزر
ابی مخنف می نویسد اهل شیزر سپاه ابن زیاد را به بلد خود راه ندادند زیرا پیری سالخورده كامل داشتند گفت یاران اینها پسر پیغمبر آخرالزمان را كشته اند و اینك سر او را با عیالش به شام می برند قسم یاد كنید كه نه منزل به آنها دهید و نه آب و آذوقه پس اهل آن قریه هم قسم شدند كه چنین كنند و قطعوا القنطرة و


اضرموا الینران و اخذوا السیوف و المجن جسر خندق را بریدند و آتش در خندق افكندند تمام رعیت شمشیر و سپر برداشتند برای اینكه نگذارند كسی از لشگر پسر زیاد به بلد ایشان درآید همینكه سپاه پسر زیاد این بدیدند خود را به كناری كشیدند از طرف شرقی آن بلد عبور كردند كاغذی به یزید لعین نوشتند و واقعه ی آن بلد و هجوم عام را بالتمام درج كرده به قاصدی سریع السیر دادند كه برای یزید برد آن ولدالزنا غلام فرستاد ناظر آن بلده را گرفتند آنچه داشت غارت كردند ضیاع و عقار اهل شهر را تاراج نمودند و كار اهل شیزر را زار كردند چون سپاه ابن زیاد این جرأت از اهل شیزر دیدند از آنجا رو به راه نهاده رسیدند به كفر طاب